پدر بزرگ شاد در اتاق زیر شیروانی که اتاقش بود احمق ساده لوح اغوا کرد و رحم خود را با یک پیرمرد خاکستری خارجی سیکس آغشته کرد

Views: 8850
پدربزرگ به اتاق زیر شیروانی نوه اش آمد ، اتاقش اینجا بود و در حالی که پدر و مادرش از بین رفته بودند ، او با او سرگرم می شد و به شوخی می پرداخت. وقتی به این نکته رسید که وی سرانجام لجباز شد و سینه را گرفت ، با ترس از او فاصله گرفت خارجی سیکس و پرسید ، این چیست؟ به آن پیرمرد به شوخی پاسخ داد ، این یک حادثه است و کاری که من با شما کردم خوشایند نیست ، اما شما پدر پدر من هستید. او دختر را با دست گرفت و در كنار او روی مبل نشست و زبانش را به دهانش گرفت ، بدون یك تردید با تردید جواب داد.