مأمور خیابانی یک شهروند لهستانی را برداشت و به او دستور داد که روی پارک سوپر خارجی بکن علفزار دراز بکشد

Views: 7294
Prokhindey متوجه یک رهگذر در خیابان شد ، در نزدیکی او ایستاد و به او پیشنهاد کرد که او را رها کند ، در جاده او رشته فرنگی های خود را بر روی گوش های خود آویزان کرد ، مانند کار به عنوان کارگردان در استودیوی خود و به دنبال استعدادهای جدید. وی خواست تا سینه های خود را در معرض دید خود قرار دهد و وقتی دختر با شجاعت ژاکت خود را با سینه بند کشید و سینه هایش را بیرون انداخت ، کاملاً تحت تأثیر شخص قرار گرفت. در نتیجه ، آنها دراز کشیدند روی چمن ، با رانش بین پاها که وارد لگن تراشیده شده می شوند ، بی پروا در صندلی عقب سوپر خارجی بکن یک ون کوچک خاتمه می یابد.